این روزهای من و آیسا♥♥♥
سلام عشق کوچولوی مامان... 1-کی خوده نَنگونه من... ساعت 1 بامداد دارم برات قصه میگم دستام تو موهای گندمیت که حالا پررنگ تر شده تاب میخوره و من عشق میکنم از ناز کردنت ... مامان پامو بِخالون...مامان ایدالو بِخالون.. باشه مامانی و قصه شنگول و منگول رو تعریف میکنم سعی میکنم مثل شبای قبل باشه -که اگه یه جارو کم یا زیاد بگم فوری بهم یاداوری میکنی- کدوی قل قله زن و میرسم به یکی از داستانهایی که کتابشو داری .چشمات کم کم دان میرن به خواب ناز خوب خدا رو شکر دختر خوابید تا قصه رو شروع میکنم چشمات باز میشه ... مامان صبر کن برم کتابشو بیارم... ساعت 2 هنوز نخوا...